سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نغمه ی عاشقی
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

یک روز زن وشوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودن طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالایتپه رسیدند در جا میخکوب شدند یه قلاده ببر بزرگ،جلوی زن وشوهر ایستاد و به آنها خیره شد ه بود .
شوهر تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.رنگ صورت زن وشوهر پریده بود و در مقابل ببر جرات کوچکترین حرکتی نداشتند.
ببر،آرام به طرف آنان حرکت کرد.همان لحظه ،مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کردوهمسرش راتنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید وچند لحظه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید ببر رفت وزن زنده ماند.به نظر شما در لحظه فرار مرد چه فریاد میزد؟
آخرین حرف مرد این بود که"عزیزم ،تو بهترین مونسم بودی .از پسرمان خوب مواظبت کن وبه او بگو پدرت همیشه عاشقت بود...
نکته اینجاست...همه ی زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام دهد یا فرار کند.مرد با فداکردن جانش پیش مرگ همسرش شد واین صادقانه ترین و بی ریا ترین راه بیان عشق به همسرش بود.


[ شنبه 90/11/29 ] [ 2:52 عصر ] [ دانشجوی ریاضی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 216
بازدید دیروز: 26
کل بازدیدها: 838389